سپاهيان روم با كشتيهاي جنگي به سواحل شهر نزديك شده بودند ، ارشميدوس به كمك نبوغ رياضي خود منجنيقهايي ساخته بود كه از اين منجنيقها با پرتاب سنگهاي بزرگ تعدادي از كشتيهاي دشمن را غرق كرده بودند . ارزشميدس در اتاق محقرش مشغول حل مسائل رياضي و تكميل اختراع خود بود كه سربازان دشمن ارشميدس را پيدا كردند ، فرمانده سپاه به سربازانش دستور داده بود كه هر جا ارشميدس را پيدا كردند ، او را زنده نزد وي بياورند . عدهاي از سربازان به خانه ارشميدس ريختند ، چون ارشميدوس را نمي شناختند از او اسمش را پرسيدند . ارشميدس مشغول حل مسائل رياضي بود و چنان فكرش متمركز بود كه متوجه ورود سربازان نشد و پاسخ آنها را هم نداد زيرا در اثر تمركز فكر قوي اصلاً صداي آنها را نشنيده بود . سربازان دوباره سوال كردند ، ولي جز بي اعتنايي و سكوت جوابي نشنيدند ، لذا عصباني شده و با وارد كردن ضربهٌ شمشيري بر گردنش سرش را از تن جدا كردند .
شما حواستان باشد به سرنوشت ارشميدس دچار نشويد !!!!!......
:: بازدید از این مطلب : 565
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0